داستان های واقعی بزار من خودم داستان زیاد دارم میخوای بگم
داستان من چیششششششد
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
کدوم داستان
داستان ملکه پریماه. و دستشویی شور سارا و دلقک دربار سام
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
موجود نیست
حالشو داری و خسته نیسی خودت بنویس
کیا پایه ان بریم واسه سری دوم داستان ترسناک
اسم داستان اینه
از سام بترس
به قران همچنین داستانی بزنی ابرو برات نمیزارم
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
پری منم پشتتم
تنها خدا،آرام بخش دلها
چیه حسودیت میشه اول شخص خودم باشم
تازشم نه تو نه فاطمه هیچکدوم تو داستان نیستید میخوام از شخصیت های جدید استفاده کنم تایپیکشم میزنم
سیاهه نارگیله پریماه نارگیله
چشم و چشمه ساز میادو از بالای شیراز میاد
بی پول شده ام هی هی
خاک تو سر شدم هی هی
8 روز دیگه 2 میلیون چک دارم هی هی
ماشین فروختم هی هی
پژو خریدم هی هی
600 پول دادم هی هی
پول نقد دادم هی هی
چک قبول نکرد هی هی
واسه دانشگاه هی هی
پسرخاله کجایی هی هی
پول قرض بدهی هی هی
دختر عمه خر است هی هی
10 میلیون طلبش دارم هی هی
ماشین خریده هی هی
پولو نمیده هی هی
قرار بوده که هی هی
امروز پول بده هی هی
باز گفته شنبه هی هی
شنبه کی بده هی هی
ویرایش توسط sam127 : 10-04-2015 در ساعت 08:10 PM
دارم واسه خودم برره ای عزاداری میکنم
سه سال واقعا از این تاپیک میگذره چقدر زززود !!
با خوندش چقدر دوباره خندیدم
چقدر بچه هایی اینجا بودن دیگه نیستن دلم براشون تنگ شده ;( چقدراشون ازدواج کردن و یا حتی الان بچه دارن اینایی که خبرشون دارم
امیدوارم هرجا هستید موفق باشید واقعا روزای خوبی بود
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
چ چ چ ! من نمیدونستم خانم پریماه همچین شخصیتی داشته باشند ! خانم پریماه اختلالات متنوع در شما دیده شده ،هر چه سریعتر به روانشناس حاذق ما در شهر خودتون مراجعه فرمائید .
پ ن :
یه داستان بسازید منم توش باشم
اگه پایه باشید داستان بعدیم آماده هستش
سلام
تاپیک جالبیه
ولی من هیچوقت از داستان و فیلم های ترسناک زیاد خوشم نمیومد
با روحیاتمم زیاد سازگار نیست.
یکی از آقایون اقوام چند وقت پیش گفتن یه فیلم ترسناک رو نگاه کرده بودن
با همسرشون و دو تا دخترشون که سنشون کم هستش
بعد میگفت آخر فیلمه خودم دستشویی باید میرفتم نرفتم خانومم گفته پاشو چراغ رو خاموش کن گفتم من میترسم خودت برو و سرمو کردم زیر پتو خوابیدم!
بعد گفت وضع همسرم و بچه هامم به این شکل بوده!
منم کلی خندیدم گفتم خب چه کاریه آخه یه فیلم بهتر میدیدین.
سام بنویس منم هستم مث دفعه قبل نشه دو خط نوشتی بقیه اش موند
خب بعدش
اینم آدرس تایپیک جدید جهت داستان جدید
http://forum.moshaver.co/f79/%D8%AF%...38/#post271797
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)